خستمه
يكشنبه, ۱۵ آبان ۱۴۰۱، ۰۱:۴۹ ب.ظ
یه زخم هایی داره روح آدم که نمیدونم کی خوب میشن.... فقط کافیه یه مشکلی پیدا شه و دوباره سر باز کنه اون زخم......خودمم خسته از یادآوری شون ولی دست خودم نیست....
من برای من
هیچی
طبقه بندی موضوعی
-
MP3
(۱)
بایگانی
- آبان ۱۴۰۱ (۴۰)
- مهر ۱۴۰۱ (۷)
- فروردين ۱۴۰۰ (۱)
آخرین مطالب
- ۰۱/۰۸/۳۰New home
- ۰۱/۰۸/۳۰کوچ
- ۰۱/۰۸/۳۰بیا بریم جایی که غم نداره....
- ۰۱/۰۸/۲۸Never more
- ۰۱/۰۸/۲۷:!!
- ۰۱/۰۸/۲۷20_
- ۰۱/۰۸/۲۶Hamedan
- ۰۱/۰۸/۲۵=)
- ۰۱/۰۸/۲۳17_
- ۰۱/۰۸/۲۳16_
پیوندهای روزانه
پاسخ:
موضوع اینه که خیلی وقته ازون ماجرا ها گذشته نه دیگه میشه براش عزاداری کرد، نه هم طوریه که فراموشش کنم چون زندگیم رو تحت تاثیر خودش قرار داده :)...
موضوع اینه که خیلی وقته ازون ماجرا ها گذشته نه دیگه میشه براش عزاداری کرد، نه هم طوریه که فراموشش کنم چون زندگیم رو تحت تاثیر خودش قرار داده :)...
۱۵ آبان ۰۱ ، ۱۵:۵۹
ملوچک ..
ملوچک ..
منم یه موضوع توی زندگیم اتفاق افتاد که از همون اولش سعی به فراموش کردنش گرفتم،بعد ۶ سال ۷ سال نتوانستم
تا تصمیم گرفتم ازش فرار نکنم،ولی خب الان دیگه تموم شد اون زخم و شد یه خاطره صرفا
پاسخ:
نمیدونم شاید این کار برای منم جواب داد :))
نمیدونم شاید این کار برای منم جواب داد :))
باید دست از فراموش کردنشون برداری ،یه مدت باهاش زندگی کن و بزار خودش از زندگیت حذف شه اون زخم ها:)
ما بهمون یاد ندادن واسه دردهامون عذاداری کنیم و همین خفه میکنه مارو